بخش ۴۴
تبلیغات، رسانهها و بازخوردهای اجتماعی ما را به سمتی پیش میبرند که روز به روز ظاهرمان بیشتر برایمان مهم باشد. بنابراین در مقابل قضاوت دیگران شاید تمرین جلسه قبل خیلی هم راحت نباشد. یعنی علی رغم اینکه برای شکل و صورت خدادادی کار زیادی نمیشود انجام داد، وقتی فرهنگ روی زیبایی فیزیکی و گرفتن تأیید برای آن متمرکز شود، تمایل افراد بیشتر به سمت تغییرات فیزیکی کشیده میشود. چون احتمالا نبود آن تغییرات موجب احساس کمبود میشود.
اما ما واقعا در روابط جدی با اطرافیان خود چقدر به جذابیت فیزیکی شخصی که از لحاظ درونی قبولش داریم توجه میکنیم؟
همه ما میدانیم که ارزش وجودی آدمها هیچ ربطی به شکل و فرم آنها ندارد و بررسیها هم نشان میدهد که جذابیت ظاهری بالا، عزت نفس بالا را تضمین نمیکند. در ضمن در بسیاری از مواقع زیبایی فیزیکی زیاد میتواند یک مانع واقعی برای داشتن عزت نفس به حساب آید. چون وقتی فرد به آن زیبایی متکی میشود، قوای درونیاش پرورش پیدا نمیکند و با گذر زمان مجبور است که وقت بیشتری برای حفظ آن ظاهر صرف کند.
یکی دیگر از مواردی که با تبلیغات و فرهنگ ممکن است درگیرش شویم و با قضاوت دیگران در این زمینه ارزش خودمان را با آن بسنجیم، داشتن هوش و IQ بالاست. آرامش درونی به مهارت ما در برقراری ارتباط مربوط است نه صرفا به مهارت ما در حل مسائل درسی. مسلما هوش منطقی در زندگی ما نقش مهمی دارد اما لزوما افراد باهوش افراد با عزت نفسی نیستند.
مطلب مرتبط: تقویت خودباوری و عزت نفس در زندگی (بخش ۴۲ و ۴۳)
تاریخ پر از نوابغی است که نتوانستند علی رغم هوش بالایی که داشتند، به اهدافشان برسند. اما از همه جالبتر “تله موفقیت” است. اینکه ما فکر کنیم هر چه موفقیت بیشتری داشته باشیم، ارزش بیشتری داریم.
افراد زیادی هستند که موفقیتهای زیادی به دست میآورند اما به طور وحشتناکی بدبخت به نظر میرسند. یعنی این موفقیتها از آنها لزوما یک فرد با اعتماد به نفس و با عزت نفس نساخته است. وجود افرادی که ظاهری غیرجذاب دارند و هوش متوسط و دستاوردهای محدود و معمولی دارند اما عمیقا از زندگیشان لذت میبرند، به وضوح این موضوع را ثابت میکند. آنها عزت نفس دارند و عزت نفسشان در گرو هیچ کدام از اینها نیست.
به نظر شما کلید اصلی این افراد چیست؟
بخش ۴۵
افراد جذاب و موفق سرمایههایی دارند که میتوانند لذت اینکه خودشان باشند افزایش دهند. ولی این سرمایهها فقط زمانی باعث شعف درونی میشوند که آنها پیرو اصل احترام به خود باشند. بدون احترام به خود و نادیده گرفتن قضاوت دیگران این آرامش درونی تأمین نمیشود.
هر مشاوری میتواند صدها مثال از افراد موفق، ماهر و زیبایی بزند که عزت نفس کمی داشتند. به همین ترتیب افرادی هستند که در مقیاس جمعی، ممکن است غیرجذاب به حساب آیند، محدود باشند و دستاوردهای خارقالعادهای هم نداشته باشند اما از زندگی و اطرافیان خود عمیقا لذت میبرند.
این افراد آنطوری هستند که واقعا هستند، نه چیزی که دیگران توقع دارند. پس انرژی خود را صرف تعصب برای چیزهایی که ندارند نمیکنند. توجه آنها معطوف به موارد و کارهایی است که میتوانند انجام دهند و واقعبین هستند. همه ما میتوانیم از این افراد یاد بگیریم یعنی دست از داوری کردن و مقایسه خودمان با دیگران برداریم و خودمان باشیم.
ممکن است این سوال برایتان مطرح شود که وقتی دیگران ما را از روی اعمالمان قضاوت میکنند، چه فایدهای دارد که ما داوری نسبت به خودمان را متوقف کنیم؟ شاید فکر کنید که اگر حتی خودتان را از این قید آزاد کنید در واقع دارید خودتان را گول میزنید.
بله متاسفانه داوری از طرف دیگران متداول است و این احتمال وجود دارد که عده زیادی شخص شما را از رفتارتان جدا نبینند. اما مسئله اصلی این نیست که دیگران درباره شما داوری و قضاوت میکنند، بلکه مسئله اصلی این است که شما این داوری را میپذیرید و قبول دارید یا نه؟
فرض کنید من به شما حمله کنم و بگویم : ” شما خیلی فرصت طلب هستید.” آیا غیر از این است که شما تنها وقتی از این حرف پریشان و ناراحت میشوید که این قضاوت را درباره خودتان پذیرفته باشید؟ چون اگر اینطور نباشد و شما به خودتان اعتماد کامل داشته باشید و قضاوت من را در مورد خودتان نپذیرفته باشید، آن را به خودتان نسبت نمیدهید.
قبل از اینکه این بعد را کاملا پردازش کنید، دقت کنید که چقدر نظر دیگران را در مورد خودتان صحیح میدانید؟ و چه مواقعی این نظرات روی ما تأثیر میگذارند؟