بخش ۴۲
شخص خودتان را از رفتار و احساسات خودتان جدا کنید. هر فردی که عزت نفس کمی دارد با این باور زندگی میکند که همانی است که انجام میدهد.
برگردیم به دوران کودکی و مسیری که تا حالا طی کردیم رو مرور کنیم. در کل مسیر، ما گرفتار واژهها و گفتارهایی بودیم که مرتب به ما گوشزد میشد که ارزش ما به رفتار و اعمال ماست، که ارزش خوب بودن یا بد بودن ما وابسته به آن رفتار یا کاری است که از ما سر زده است. در حالیکه رفتار و افکار و احساسات ما قابل تغییر هستند ولی ارزش ما یعنی انسان بودن ما ثابت است. ما همگی جدا از عملکردمان، افراد باارزشی هستیم.
بچه سه سالهای رو تصور کنید که مرتب از مادرش این سوال را میپرسد که “مامان منو دوس داری؟” و هر دفعه مادرش میگوید: “البته که دوست دارم.” و آن وقت این بچه دست مادرش را میگیرد و میبرد کنار یک گلدان شکسته و با یک حالت پر از استفهام به مادرش نگاه میکند.
در اینجا درواقع این بچه کوچک بر روی این کره خاکی، در حالیکه فقط سه سال از عمرش میگذرد، یکی از مهمترین پرسشهای روانشناسی را مطرح میکند که ممکن است هر یک از ما در اعماق ذهن خود به آن فکر کنیم و آن سوال این است که:
“آیا دوست داشتن من به آنچه انجام میدهم بستگی دارد؟” و “آیا من با رفتار و اعمالم یکی هستم؟”
وقتی خودمان را به آنچه هم اکنون هستیم محدود میکنیم، عزت نفس خودمان را کاهش میدهیم. چون از خودمان انتظار داریم که هر کاری را به نحو احسنت انجام دهیم و بهترین رفتار و اعمال را داشته باشیم. اگر نتوانیم ارزش ما در ذهن خودمان کم میشود و این مسیر در نهایت نابودی در پی خواهد داشت.
در یادداشت خودکشی یک پسر شانزده ساله نوشته شده بود که، اگر در آنچه انجام میدهم شکست بخورم، در آنچه هستم شکست خوردم. این پسربچه آن چیزی که خواهد بود را با آن چیزی که هست یکی دیده است.
مطلب مرتبط: تقویت خودباوری در زندگی (بخش ۴۰ و ۴۱)
خودمان را از شر این باور نجات دهیم. ما ارزشمندتر از رفتار و اعمالمان هستیم. خود واقعی ما با خود فعلی ما فرق دارد.
بخش ۴۳
انتقاد گفتار مخرب به گفتار سازنده تابع الگویی است که اگر بخواهیم انجامش دهیم باید از آن تبعیت کنید. تصمیم میگیرید که منفیها و داوریها را ترک کنید و از کلام سرزنش آمیز استفاده نکنید. اما علی رغم این آگاهی، باز هم گاهی کاملا در حالت قبلی فرو میروید. در این مواقع مهم است که بدانیم هیچ یک از ما، از یک تا ۱۰۰ را با یک جهش پیش نمیرویم. ترتیبی وجود دارد که باید در تمام فراگیریها و رفتار و اعمال ما مراعات شود. مراحل آموزش هر چیزی را به کودکان خود، در ذهنتان مرور کنید. چه اتفاقی رخ میدهد؟ هیچ بچهای برای یادگیری حرف زدن و راه رفتن و… به یکباره عمل نمیکند و مراحل گام به گام در تمام آنها دیده میشود.
برای مثال برای بچهای که قرار است راه رفتن را یاد بگیرد، زمین خوردن یک امر خیلی بدیهی است و هیچ کس انتظار ندارد که کودک به یکباره از حالت نشسته به حالت ایستاده و با تعادل کامل راه برود.
در مورد توقف و تحقیر خودمان و سوئیچ کردن روی بینش جدید خودمان هم به این صورت است. علی رغم آگاهی جدید و نیت تغییر، هنوز عادت تحقیر کردن ممکن است در ما وجود داشته باشد. گاها بعد از اینکه خودمان و یا دیگران را تحقیر و سرزنش میکنیم تازه متوجه میشویم که این کار را کردهایم اما این هم خیلی خوب است و دقیقا یکی از گامهای رو به رشد محسوب میشود.
یعنی وقتی ما آگاه میشویم، احتمالا بعد از آن کاری که نباید انجام میدادیم و انجام دادیم، متوجه آن میشویم. بعد آرام آرام به آن مرحلهای میرسیم که درست آن زمان که حس گناه را تجربه میکنیم، متوجه میشویم و در عین حرف زدن فقط کمی میتوانیم کلام خود را جهت بدهیم.
اما با تمرین به مرحلهای میرسیم که با شناخت خودمان قبل از بازنواخت احساسات منفی گذشته، میتوانیم احساس و رفتار و اعمال خودمان را مدیریت کنیم و در جهت تقویت خودمان و دیگران صحبت کنیم. برای طی کردن این مراحل کافی است که ایمان داشته باشیم که تغییرات به تدریج و با تمرین و تکرار حاصل خواهند شد و صبوری، لازمه این رشد است.
برای شروع این تمرین بهتر است که روی گفتارهای درونی و کلی خودتان و فقط روی ظاهر خود و یا ظاهر دیگران متمرکز شوید. آیا این گفتارها نشان دهنده این هستند که ارزش شما یا دیگران به ظاهر زیبا و متناسب بستگی دارد؟ آیا در غیر اینصورت، حس حقارت مرموزی در شما روشن میشود؟ آیا هنوز درگیر “اگر آنوقت…” هستید؟ حتی اگر بینش شما تغییر کرده است، آیا همیشه از کلام مثبت در مورد ظاهر خودتان استفاده میکنید؟
یادمان باشد که تمامی این مراحل گام به گام اتفاق میافتند.