چطور خودباوری و عزت نفس را در خود پرورش دهیم؟ (بخش چهاردهم و پانزدهم)
آیا این نظریه که شما و نه دیگران باعث رنج خودتان میشوید، شما را مأیوس میکند؟
ممکن است پاسخ شما مثبت باشد. دیدن سهم دیگران به ما آرامش بیشتری میدهد و باعث راحتی ما میشود. البته که در اتفاقات و گذر بیرونی جهان خیلی از موارد دخیل هستند اما در جهان درونی ما و تفکر ما برای برداشت رنجآفرین از آن اتفاقات یا برخورد راحتتر با آنها، چه کسی جز خودمان سهم دارد؟
به هر حال دو پیشنهاد برای شما داریم:
۱) همگی ما این فرصت را تا حالا داشتهایم که با هر تفکری که تا به الان داشتیم زندگی کنیم و الان شاید لازم باشد که یک فرصت یک ساله یا فقط شش ماهه به خودتان بدهید و با یک نظریه جدید پیش برید. شاید مقاومتها کم کم برطرف شوند و نتیجهای حاصل شود. یعنی شش ماه سعی کنید در مسیر خودباوری باشید و فعلا به دنبال نتیجه نگردید.
۲) شخصی را به عنوان الگو در زندگی خود در نظر بگیرید که کاملا واضح است، خودش موجب تباهی زندگی خودش شده است ولی این را باور ندارد. مطمئنا همه ما حداقل یک نفر را با این مشخصات میشناسیم؛ کسی که فکر میکنیم قدر داشتهها و توانمندیهایش را نمیداند و باور داریم که سهمش برای یک زندگی بهتر بیشتر از اطرافیانش است.
حالا اگر دنیا را یک فضای آینهای در نظر بگیریم و فرض کنیم که این افراد هم قصد دارند چیزی را به ما یادآوری کنند و ما قرار است بخشی از وجودمان را در اطرافیانمان ببینیم، شاید در یک فضای آینهای راحتتر متوجه شویم که ما هم کجاها از روی عادت و طبق آموختههای قبلی قدر داشتههایمان را نمیدانیم و زمانی که در رنج هستیم به جای اقدام و ایجاد تغییر فقط دنبال مقصر میگردیم تا موقتاً حال خود را بهتر کنیم.
در صورتی که مقصری وجود ندارد و فقط لازم است که ما سهم خودمان را در زندگی بپذیریم و همان را هم زندگی کنیم. آیا بلد هستید که به سهم خودتان یک روز را شاد زندگی کنید؟ یعنی یک روز شاد با یک انتخاب شاد داشته باشید نه حتما با اتفاقات شاد.
من و شما دائماً نسبت به خود، والدی میکنیم. یعنی در حقیقت ارمغان دوران کودکی ما این است که انگار همیشه بخشی از والدین ما یا بزرگسالانی که ما را بزرگ کردند همراه ما باشد و این والدهای درونی شده ما، مرتب در حال صحبت با ما باشند. بعضی اوقات ما را راهنمایی میکنند و بابت کارهای خوبی که انجام میدهیم تشویقمان میکنند و گاهی هم مرتب غر میزنند و وقتی اشتباه میکنیم با سرزنشهای درونی باعث میشوند که دیگر خود را دوست نداشته باشیم.
انگار یک والد همیشه با ما هست. فکر اینکه نسبت به خود، والدی میکنیم ممکن است کاملاً تازگی داشته باشد. سعی کنید مثل یک ناظر گفتگوهای درونی خودتان را بررسی کنید. مثلاً بعد از انجام یک کار ببینید در درونتان چه چیزهایی گفته میشود. از خودتان راضی هستید؟ خودتان را تشویق میکنید؟ یا نسبت به آن افکار منفی دارید و مدام خودتان را سرزنش میکنید؟
شاید اگر بتوانید فقط یک روز با دقت نوع گفتار و احساستان را با خودتان بررسی کنید، در پایان روز بتوانید به این سوال مهم پاسخ بدهید: که شما چه نوع والدی نسبت به خودتان هستید؟ یک والد مهربان، راهنما و دلسوز؟ یا یک والد سرزنشگر، عیب جو و تخریب کننده؟
بعد از اینکه به این سوالات پاسخ دادیم، یاد میگیریم که چطور نسبت به خودمان یک والد خوب باشیم. اما قبل از آن باید سرنخهایی را پیدا کنیم که واقعاً نسبت به خودمان در تمامی مقاطع از جمله تصمیمگیریها، اقدامات و احساساتمان چه برخوردی داریم؟