تقویت مهارتهای فرزندپروری و انواع روشهای آن (بخش پنجم)
در مطلب گذشته درباره باورهای فرزندان و اینکه این باورها از کجا میآیند صحبت کردیم. حالا میخواهم درباره احساسات فرزندان، منشاء این احساسات و اهداف آن با شما صحبت کنم.
همه احساسات دارند؛ هم بزرگسالان و هم کودکان. اغلب تصور میکنیم که احساساتمان عناصر جادویی هستند که قادر به کنترل آنها نیستیم. مثلا میگوییم :” دارد مرا از کوره به در میبرد.” یا “از خشم منفجر شدم.”
نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم آن است که ما خودمان احساساتمان را به وجود میآوریم. برای بسیاری از مردم این ادعا شگفتانگیز مینماید، ولی حقیقت دارد. وقتی باور داشته باشیم که مردم دوستان ما هستند و میتوانند قابل اعتماد باشند، احساسات خوبی را ایجاد کردهایم که براساس آن میتوانیم خودمان را به سایرین نزدیک کنیم. اما اگر معتقد باشیم که مردم دوست ما نیستند و غیرقابل اعتمادند، در خودمان احساسات منفی ایجاد میکنیم و در نتیجه مردم را از خودمان دور میکنیم. چنین اتفاقی در فرزندانمان نیز رخ میدهد؛ یعنی کودکی که معتقد باشد با همکاری کردن میتواند خواستنی باشد و تعلق پیدا کند، عملاً در دیگران احساسات خوبی بر میانگیزد و به این ترتیب به هدف خواستنی بودن میرسد. در مقابل کودکی که باور دارد بدرفتاری موجب احساس تعلق میشود، در دیگران احساسات منفی ایجاد میکند.
توجه داشته باشید که کودک معمولا به کرات کنترل بر احساسات خود را از دست میدهد. بخشی از کار ما والدین این است که به فرزندانمان کمک کنیم یاد بگیرند مسئولیت احساساتشان را برعهده بگیرند.
همانطور که اشاره کردم کودکان احساسات را با هدف ایجاد حس تعلق به کار میگیرند و گاهی به اشتباه به این باور میرسند که بروز احساسات منفی به صورت بدرفتاری، آنها را به هدفشان میرساند.
اما تمام احساسات منفی در کودکان به معنی بدرفتاری نیستند، بلکه کاملا طبیعی هستند. مثلا وقتی اسباب بازی مورد علاقه کودک در اثر یک اتفاق میشکند، احساس خشم یا غم او طبیعی است.
در مواردی که کودک واکنش هیجانی طبیعی دارد والدین باید چگونه برخورد کنند؟
در این مواقع لازم است که به حرفهای کودک گوش دهند و نشان دهند که به احساساتش اهمیت میدهند (با او همدلی کنند).
هنگامیکه کودک احساسات منفی را به صورت بدرفتاری بروز میدهد، همان اهداف بدرفتاری را دنبال میکند. یعنی یا در صدد جلب توجه است یا قدرت نمایی و یا میخواهد تلافی کند و یا نمایش بیکفایتی به راه انداخته است. در این موارد والدین باید چگونه برخورد کنند؟
در هنگام بدرفتاری کودک، شما به عنوان والدین باید سه نکته زیر را در خود مورد بررسی قرار دهید:
- شما از رفتار فرزندتان چه احساسی پیدا میکنید؟
- چه کاری انجام میدهید؟
- فرزندتان در مقابل آنچه شما انجام میدهید چگونه پاسخ میدهد؟
باید توجه کنید که احساسات والدین هم هدفمند هستند. وقتی فرزندمان بدرفتاری میکند ممکن است آزرده یا عصبانی شویم. هدف از این احساسات در درون ما چیست؟ کنترل کردن فرزندمان. با توجه به مطالب پیشین، حال میدانید که با کنترل فرزند به روش دستور صادر کردن، همکاری کردن و مسئول بودن را به او یاد نمیدهید. اما راه حل بهتری وجود دارد: محدودیتهایی قائل شوید و سپس حق انتخاب بدهید. با این روش دیگر احساس آزردگی و عصبانیت نمیکنید و به جای آن میتوانید احساسات خود را در جهت هدف فرزندپروری تغییر مسیر دهید.
چگونه میتوانم به فرزندم و خودم کمک کنم؟
ما نمیتوانیم فرزندمان را مجبور به انجام کاری کنیم. ما نمیتوانیم باورها و احساسات او را تغییر دهیم. واقعیت آن است که ما تنها میتوانیم پاسخ خودمان به بدرفتاری فرزندمان را تغییر دهیم، یعنی به گونهای رفتار کنیم که مورد انتظار او نباشد. به این ترتیب از بدرفتاری او پشتیبانی نمیکنید و او مجبور میشود برای احساس تعلق داشتن به دنبال یافتن راههای جدید باشد.
پاسختان را تغییر دهید.
برای تغییر پاسخهای خود به فرزندان، سه گام زیر را بردارید:
۱) تصمیم بگیرید تغییر کنید:
ابتدا به شیوهای که به بدرفتاری فرزندتان پاسخ میدهید دقت کنید و سپس تصمیم بگیرید چیزهایی که لازم است تغییر کنند را تغییر دهید. وقتی فرزندتان میبیند که از بدرفتاری او ناراحت، عصبانی و یا مایوس شدهاید، به هدف خود از بدرفتاری رسیده است و این به آن معناست که شما با بدرفتاری او همگام و همراه شدهاید و این کمکی به فرزندتان برای توقف رفتار بدش نخواهد کرد.
۲) هدفتان را تغییر دهید:
هنگامیکه فرزندتان بدرفتاری میکند، به واکنش خودتان و هدفی که از آن دارید نگاه دقیقی بیندازید و از خود سوال کنید؛ “آیا میخواهم به او توجه کنم؟ یا کمکش کنم به خودش متکی باشد؟” ؛ ” آیا میخواهم نشانش دهم رئیس کیست؟ یا کمک کنم که غیروابسته و مسئول بار بیاید؟” ؛ ” آیا میخواهم خودم را همتای او بدانم؟ یا اینکه میخواهم نشان دهم که موضوع را درک میکنم؟” ؛ ” آیا میخواهم فرزندم از کنترل من خارج شود؟ یا به او کمک کنم تا عزت نفس داشته باشد؟”
۳) باورها و احساسات خود را تغییر دهید:
باورها و احساسات خود را بررسی کنید. برای این کار به چیزهایی که به خودتان میگویید توجه کنید. به خودتان چه میگویید؟ بسیاری از والدین به نوعی گفتگو با خود عادت دارند که مضمون این خودگوییها معمولا شامل “تقاضا داشتن” ، ” طاقت نداشتن” ، ” گلهمند بودن” و “سرزنش کردن” میشود. میتوانید موضوع این خودگوییها را تغییر دهید. با توجه به احساساتتان شروع کنید. ببینید ” آیا من عصبانی، آزرده، دلسرد و ناراحت هستم؟ یا وظیفه دارم کاری کنم که فرزندم بدرفتاریاش را متوقف کند؟” پاسخ به این سوال به شما کمک خواهد کرد تا آرامش خود را حفظ کنید و واکنشتان را تغییر دهید.
به خودتان کمک کنید.
تغییر دادن پاسخ به بدرفتاری کار سادهای نیست، اما ارزش تلاش کردن را دارد. میتوانید با کارهای زیر به خودتان کمک کنید:
۱) به لحن صدایتان دقت کنید. بعضی مواقع هرچند حرف حساب میزنیم، با این حال به نظر عدهای ناگوار میآید. منظورمان را طوری بیان میکنیم که آنچه به فرزندمان منتقل میشود، منظور واقعی ما نیست. به قول معروف “معنی بفرما و بشین و … یکسان است” ولی کدامیک نتیجه بهتری دارد؟ بنابراین به صدایتان دقت کنید، در صورت نیاز یک نفس عمیق بکشید و با آرامش و احترام حرف بزنید.
۲) مواظب زبان بدنتان باشید. این هم روش دیگری برای کنترل واکنشهایتان است. ببینید آیا به فرزندتان با حالت تهاجمی نزدیک میشوید؟ آیا بدنتان را منقبض میکنید؟ مجددا یک نفس عمیق بکشید و خود را آرام کنید.
۳) حواستان را به چیز دیگری منحرف کنید. وقتی احساسات تند و تیز دارید، به چیز دیگری فکر کنید. به ملاقات کاریتان، به تعمیر ماشین، به عقب برگردید و به خاطرات خوب کودکی فرزندتان فکر کنید. حتی میتوانید تغییر مکان دهید. مثلا به حمام بروید و دوش بگیرید یا به بیرون بروید و کمی قدم بزنید.
۴) بذلهگویی کنید. بذلهگویی میتواند به شما و فرزندتان کمک کند تا زودتر به آرامش برسید. مثلا بگویید:”بله تا نیمههای شب بیدار میمانم تا راهی برای شکنجه کردن تو پیدا کنم!!” از این مزهپرانیها با دقت و با لحن مناسب و لبخند استفاده کنید.
مسلم است که نمیخواهید فرزندتان فکر کند دارید به او طعنه میزنید، بلکه میخواهید با هم به اشتباهاتتان لبخند بزنید. این رفتار به فرزندتان کمک میکند که بفهمد خودتان هم میدانید که کامل نیستید و ممکن است دچار اشتباه شوید. این شیوه، تغییر رفتار هم برای او و هم برای شما را راحتتر میکند.
۵) احساس گناه نکنید. اگر داد و فریاد کردید و اکنون احساس بدی دارید، به خودتان بگویید:”متاسفم که داد و بیداد کردم، دیگر این کار را نخواهم کرد.” سپس آن را فراموش کنید و به خود یادآور شوید که هیچکس کامل نیست و همه مرتکب اشتباه میشوند. به هرحال احساس گناه به هیچ کس کمک نمیکند.
میدانید کودکی که بدرفتاری میکند، ذاتا بد نیست. پدر یا مادری که ایراد میگیرد یا واکنش هیجانی تند نشان میدهد هم والد بدی نیست. فقط نیاز به مهارتآموزی وجود دارد.