چطور خودباوری را در خود تقویت کنیم؟ (بخش سوم و چهارم)
اگر تا حالا باور کرده باشید که ارتباطات بیرونی شما آینه ارتباطات درونی شماست، میتوانید خوشبین باشید که تغییراتی در راه است. چون اگرچه همیشه نمیتوانیم کاری کنیم که عوامل بیرونی و دیگران مطابق میل ما عمل کنند، اما میتوانیم درون و واکنش خود را در مقابل با اتفاقات تغییر دهیم.
شاید اینکه همین الان در حال خواندن این مطلب هستید، از یک ندای درونی نشأت میگیرد. صدایی که به شما یادآوری میکند که میتوان بهتر و راحتتر هم زندگی کرد. قطعا برخی از ما گاهی اوقات برای اصلاح بخشی از ارتباطاتمان، احتیاج به کمک گرفتن از یک کارشناس داریم، اما اغلب اوقات با اصلاح باورهایمان و شناسایی نقشه راه در سفر درونی خود قادر هستیم که تغییراتی در بینش خود ایجاد کنیم. سپس میبینید که به دنبال این تغییرات بینشی آرام آرام تغییرات کنشی و عملکردها را مشاهده خواهید کرد.
به این ترتیب، رفته رفته در مسیر خودباوری پیش میروید. اما برای رو به رو شدن با باورهای محدودکننده، علاوه بر آگاهی احتیاج به شجاعت و تعهد هم داریم. شجاعت رو به رو شدن با خود و تعهد پرداختن به خود. چون بعد از هر آگاهی یک وسوسه بزرگ وجود دارد که ما را به دنیای بیرونی سوق میدهد و دلمان میخواهد تأثیر هر آن چیزی که فهمیدهایم را در دنیای بیرون و دیگران ببینیم. بنابراین به جای اینکه خودمان را بررسی کنیم، مرتب به بررسی دیگران میپردازیم و برایمان سخت میشود که چشم خود را از روی دیگران برداریم و با دقت بیشتری به خودمان نگاه کنیم. اما اگر ما قرار است که سفر درونی خود را آغاز کنیم، اگر قرار است که خودمان را باور داشته باشیم، باید متعهد شویم که فقط به خود بپردازیم و نظام باورهای خود را کشف کنیم. درواقع باید به خودشناسی بپردازیم.
شاید فکر کردن به سوالهای کلیدی، مثل اینکه “شما چه کسی هستید و هدفتان در این زندگی چیست؟” ، “بود و نبودتان فرقی میکند یا نه؟” و یا “برای چه به دنیا آمدهاید؟” نقطه شروع خوبی در این مسیر باشد.
پاسخ به این سوالات نشاندهنده تصویر ذهنی شما از خودتان است. تصویر ذهنی مبهم شما کسی را معرفی میکند که “فکر میکنید” هستید. یعنی ممکن است با خود واقعی شما متفاوت باشد. چون این تصویر ذهنی در حقیقت نوع رابطهای را معرفی میکند که شما با اشخاص مهم زندگی خود داشتید و درواقع شامل این میشود که دیگران شما را چگونه دیدند یا چطور با شما رفتار کردند و برداشتهایی که شما از مقایسه خودتان با دیگران در مورد خودتان به دست آوردید.
جالب این است که اگر اشکالی هم وجود داشته باشد در این بخش است. در واقع اینکه شما چه کسی هستید ایجاد مشکل نمیکند اما ممکن است اینکه شما “فکر میکنید” کی هستید باعث زحمت شود. زمانی که تصور ما از خود واقعیمان یا پایینتر است یا بالاتر.
با این حال خبر خوب این است که تصویر ذهنی از خودمان آموختنی است. پس میتوانیم به تدریج آن را در جهت خود واقعیمان که ذاتی است تنظیم کنیم و آرام آرام شاهد کشف خود واقعیمان و بالا رفتن عزت نفس خود باشیم.
برای تصحیح این تصویر ذهنی، لازم است که اول آموختههای محدود شده خود را در مورد خود شناسایی کنیم. آموختههایی که به آنها شرطی شدیم و طبق آنها برنامهریزی شده و زندگی میکنیم.
فکر میکنید الان از نظر سطح عزت نفس در چه مرحلهای هستید؟ جزو کسانی که عزت نفس پایینی دارند؟ یعنی گروه بازندهها؟ آنهایی که احساس میکنند دوسداشتنی نیستند؟ یا زود دلسرد میشوند و حساس هستند؟ از خودشان زیاد انتقاد میکنند و آنقدر از شکست میترسند که مسیر فراهم ساختن شکست خود را با خلاقیت میسازند؟
یا جزو کسانی هستید که عزت نفس متوسطی دارند؟ یعنی گروه مرددها.
یعنی جلو میروند اما همواره تردید دارند. همواره شک دارند که آیا کار درستی میکنند یا غلط. مورد تأیید قرار میگیرند یا نه و بیشترین انرژی آنها صرف جلب رضایت گروه دیگری میشود.
یا شاید جزو کسانی هستید که عزت نفس بالایی دارند.
یعنی کسانی که با تمام وجود و شوق زندگی میکنند. گوشهگیر نیستند. انتقادپذیر هستند و با شجاعت با ناکامیها رو به رو میشوند و همچنین به جای اینکه از خودشان مرتب انتقاد کنند، از نقاط قوت خود برای تقویت نقاط ضعف خود استفاده میکنند.
باور شما نسبت به خودتان تبدیل به عملکرد شما میشود و عملکرد شما آن باور را تقویت میکند. پس اگر جزو گروه بازندهها و مرددها هستید، همین الان دست نگه دارید و با عملکرد خود این چرخه را متوقف کنید. چطور؟
فقط کافیست که با خودتان مهربانتر باشید و چند روز خودتان را مستحق محبت خودتان بدانید.
خیلی ممنون